نوشته اصلی توسط
ا.ا
سلام وقت بخیر. من از آخر آذر با دختری که فقط یک ماه باهاش صیغه بودم و میشناختمش به اصرار خانواده دختر عقد کردم. خودم کارم تهران و ستاد بانک هست منتها خانمم اهل یه روستا حومه تاکستان قزوین هست. روز خواستگاری من بهش گفتم از هیچ چیز اندازه لباس تنگ و پاره و تیغ خورده(زاپ دار) بدم نمیاد و حتی خانمم با چادر اومد جلوم و بعدشم گفتم از آرایش خیلی بدم میاد همینم (که داری)نباید باشه گفت چشم، حتی شاهدم دارم و گفتمم که با پسری نباید در ارتباط باشی و ارتباطت در حد نسبت فامیلی یا کار باشه اونم نهایتا مدتی که با طرف همکار هستی و تو تایم کاریته و بعدش باید رابطتو قطع کنی که اونم قبول کرد.
یک ماه بعد عقد برای هواخوری رفتیم روستای پدری من که اونجام خونه داشت بابام و چون تنها بودیم یه سری روابط زناشویی هم بینمون اتفاق افتاد که البته از قبل خانمم غیر مستقیم من رو اغفال کرده بود، موقع برگشتن بمن گفت که با یه پسر که چهار سال از خودش کوچکتره پنج سال در رابطه هست و در حد درد و دل و احوال پرسی و میخواد باهاش ادامه بده که یه دعوای لفظی حسابی سر اون داشتیم و بخش زیادی از اختلافمون ازونجا شروع شد و یه بار گفت پسره تو مازندران هست تا بحال ندیدمش یه بار دیگه گفت تاکستان کلاس کنکور مربی بودم اونجا بود و برگشته بمن گفته اگه یه سگم یه سال تو زندگیت باشه دو روزه نمیتونی بذاری کنار و خلاصه بگم فهمیدم با چیزی که نشون میداد صد هشتاد درجه فرق داره، حلقه عقدم از دستم گرفت به بهونه این که تیتانیوم میدم بزنن طلا برای مرد حرامه و هر چی بعدش گفتم دیگه نیاورد، نزدیک صد میلیونم چون هنوز ذات نجسش رو نشده بود براش سر عقد طلا دادیم. تازه برادرش میگفت که ما کالا های جهاز رو هر چی خریدیم باید بیاریم بذاریم خونه اینا تو روستا که راحت اونارم بالا بکشم.
الآن مهریه گذاشته اجرا که منم امروز فردا میرم اعسار و تقسیط بزنم و قبل اقدام اون هر چی داشتم رو بنام مادرم کردم چون پیش خودم فکر میکنم همه این کثافت کاریاش بخاطر پول هست و حتی حاضر شده با بدنش اعتماد منو جلب کنه اونم بخاطر پول(نزدیک به بیست بار باهام رابطه برقرار کرده).ضمنا بعد از دهم فروردین هم کامل باهم رابطمون قطع شد. منم برای اینکه حالشو بگیرم رفتم دادخواست الزام به تمکین دادم و پرونده تازه فرستادن دادسرا و الان خانوادش پیغام اینا به کسی که اونا رو به ما معرفی کرده فرستادن که اینا پشیمونن و بیایم یه سفر بریم مشهد و بعد بریم سر خونه زندگیمون که من خودم حاضر نیستم همچین آدم نجسی رو بعنوان زنم قبول کنم. ضمنا چون محیط روستاشون مذهبی هست فشار زیادی رو خانمم و خانوادش آوردن و علی رقم این که خانمم حاضر نشد شورا حل اختلاف بیاد میترسم بعد از محکوم شدنش بیاد و تمکین کنه.
در خصوص طلاق توافقی هم اول پدر و برادرش برای پدر من مطرح کردن و گفتن باید وکالت بدید شما و پدرم گفت شما هم باید اقرارنامه بدید که برادر خانمم گفت اقرار نامه منتفی هست و پدرم هم گفت وکالت نامه هم منتفیه که شروع به توهین به پدرم کرد که اونم شکایت تنظیم کردیم براش و قصد داشت هم طلاق خواهرشو بگیره هم کل مهریه رو. در کل هدف من اینه سوای خسارت های مالی که سر جابجایی سهام بنام مادرم و سر دوندگی برای حواله ماشین بهم زد رو بیخیال شم و فقط مهریشو بیخیال شه طلاهایی که براش خریدمم پس بیاره بعدم گورشو گم کنه بره بار هر کی خواست باشه نباشه کار ندارم دیگه.